گفتم خدایا از همه دلگیرم، گفت حتی از من؟ گفتم خدایا دلم را ربودند، گفت پیش از من؟ گفتم خدایا چقدر دوری، گفت تو یا من؟ گفتم خدایا تنهاترینم، ... ... گفت پس من؟ گفتم خدایا کمک خواستم، گفت غیر از من؟ گفتم خدایا دوستت دارم، گفت بیش از من؟ گفتم خدایا اینقدر نگو من! گفت تو یا من؟!
حکایت من ،حکایت کسی است که عاشق دریا بود،اما قایق نداشت؛ دلباخته سفر بود،اما همسفر نداشت؛ حکایت کسی است که زجر کشید،اما ضجه نزد؛زخم داشت،ولی ناله ای نکرد؛ نفس میکشید اما همنفس نداشت. خندید،غمش را کسی نفهمید
عشق تــــــــــو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بـــــود ...امّا...شوخی بــــود ! ... حالا . . . تو بی تقصیری ! خدای تو هم بی تقصیر است ! من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . ! تمام این تنهایی..............تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است
این وبلاگ مختص عاشقان است سعی می کنم هرچی در مورد دل هس بنویسم. هر از گاهی برای انان که دوستش می داری نشانه ای بفرست تا به یادش اوری که هنوز برایت عزیز است