خاطرات سر میز
یک چای ,سر میز 
یک دفتر با خاطرات ریز
با اشک هایی لبریز
می چکد از یادهای خیس
اثری از امین

+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۷/۰۸ ساعت توسط امین سنائی
|
یک دفتر با خاطرات ریز
با اشک هایی لبریز
می چکد از یادهای خیس
اثری از امین

درسیدم به صفحه ای که زیبا بود خاطرات اولین دیدار رفته رفته شاد تر شدم
به بالاترین مقام رسیدم
اما چند صفحه جلوتر خاطری ای رفتنت را دیدم که کمرم را شکست
دلم را ویران کرد زندگی ام را گرفت
![]()
به صفحه ای رسیدم که با هم بودیم
دست به دست بودیم
همیشه از رسیدن می گفتیم
حالا چه شد که مدت هاست رفتی و دفترم را با قلبم له کردی؟

این وبلاگ مختص عاشقان است